۱۳۹۳ اسفند ۹, شنبه

٨ مارس (١٧ اسفند) جشن زنان برای آزادی و رهایی



دیگر بس است بهرهکشی
بکوشیم برای زندگی بهتر.
به پیش خواهران من، به پیش
روزهای بهتری در راه است.
                   (جمیز اوپنهایمن/ ١٩١٢)


چهل سال پیش (١٨٧٥) در نیویورک امریکا زنان کارگر کارخانجات نساجی فضای شهر را با صداها و تصاویر جدیدی تصرف کردند. این فریادهای نوین، حاوی ذرات رشد آگاهی طبقاتی- جنسیتی بود که آرام آرام و در مواجهه با زندگی سراسر تبعیض ساختار موجود، همنشین تفکرات زنان شده بود.
زنان کارگر، این بار نه به عنوان کارگر، بلکه به عنوان «کارگر زن»، علیه شرایط اسف‌بار محیط کارشان، علیه دستمزد کمتر و علیه سوءاستفاده‌هایی که توسط کارفرمایان روا  می‌شد، دست به اعتصاب و تظاهرات می‌زدند. پلیس مزدور این تظاهرات و میتینگ‌ها را چه در آن سال وچه در سال‌های بعد به شدت سرکوب کرد. زنان زیادی کشته و زخمی و بازداشت شدند ولی سیل خروشان به راهش ادامه داد.
در سال ١٩١٠ «کلارا زتکین»، مبارز انقلابی و یکی از رهبران جنبش کمونیستی، «٨ مارس» را به عنوان «روزجهانی مبارزه‌ی زنان» به تمامی انقلابیون پیشنهاد کرد که با استقبال عمومی روبرو گردید و نهایتا در سال ١٩٧٧، سازمان ملل هم این روز را به عنوان «روز جهانی زن» ثبت کرد.
در اکثر کشورهای جهان این روز به رسمت شناخته شد و زنان با تظاهرات و برگزاری آیین‌های مخصوص به مبارزه علیه تبعیض‌های جنسیتی افق‌های جدیدی اضافه می‌کنند. اما در ایران و اندک کشورهای دیگر از به رسمیت شناختن این روز در هراسند و حتی برگزاری مراسم خصوصی را برنمی‌تابند.
مبارزات زنان در دهه‌های گذشته، در ابعاد گوناگون و با عمق بیشتر ادامه یافته است. تلاش زنان برای یافتن دلایل فرودستی‌شان عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و تاریخی را در نوردیده است. مطالعه‌ی تاریخی در حوزه‌های اقتصادی، نقش مذهب ، فرهنگ، زبان و ... و همچنین کندوکاو در یافته‌های علمی، روزبه‌روز زنان را به مرزهای رهایی نزدیک‌تر کرده و حضور بی‌وقفه آنان در پهنه‌ی خیابان‌ها و در اعتراض به نابسامانی‌های اقتصادی- سیاسی را به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل کرده است،  به گونه‌ای که مردان کهنه‌کار عرصه‌ی قدرت، سرمایه، دین و ... جنبش زنان را خارچشم یکه‌تازی‌های ضد انسانی‌شان به حساب می‌آورند.
زنان بارها علیه جنگ، افزایش قیمت‌ها، تعطیلی کارخانه‌ها و اخراج کارگران، علیه سیاست‌های ریاضت اقتصادی، علیه قوانین زن ستیز دینی و علیه مراسمی که زنان در آن به عنوان ابژه‌ی جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند (سالن‌های مد، مراسم ملکه زیبایی و...) با شعارها و مطالبات انسانی و با افشای سیاست‌های بهره‌کشانه‌ی نظام سرمایه‌داری/مردسالاری، تظاهرات به پا کرده‌اند. گاه قدرت حضور زنان به حدی بوده است که دست‌اندرکاران مجبور به عقب‌نشینی شده‌اند.
با اوج‌گیری جنبش‌های گوناگون، به‌خصوص از ١٩٦٠ به این سو، جنبش زنان رادیکال‌تر گردید و در مواجهه‌ با فمینیسم لیبرال، این محافظه‌کاران حامی نظام گندیده‌ی سرمایه‌داری، و با افزایش دانش انقلابی‌شان، قدم به قدم مرزهای مطالباتی‌شان را چه در عرصه‌ی داخلی و چه در همبستگی با خواهرانشان در دیگر کشورها، گسترده‌تر نموده‌اند.
با ورود به مرحله‌ی جهانی شدن سرمایه، جهانی شدن کار و استثمار شدیدتر نیروی کار اجتناب‌ناپذیر گردید. منابع ارزان‌تر- نیروی کار کم هزینه‌تر و بازار مصرف کالایی، رویای کاپیتالیسم است و در این راستا زنان قابل دسترس‌ترین طعمه قلمداد می‌شوند. بهره‌برداری از نیروی کار بسیار ارزان‌تر زنان در بخش‌های تولیدی و خدماتی در کشورهای جهان سوم، نتیجه‌اش سودهای مولتی میلیاردی برای استثمارگران بوده (گرچه هنوز در آمریکا و اروپا هم، مزد زنان کمتر از مزد مردان است).
بهره‌کشی از زنان تحت لوای کارخانگی در جهت ترمیم و بازتولید نیروی کار، کسب بالاترین ارقام سود در صنعت پورنوگرافی و سکس، ساختار سرمایه‌داری را بر آن می‌دارد که با چنگ و دندان از این منبع عظیم ثروت‌اندوزی پاسداری کند. دین و و باورهای فرهنگ مردسالارانه‌ی لیبرالی، چنگ و دندان مقاومی در مقابل جنبش زنان داشته و همیشه و با تمام قوا در حفظ فرودستی زنان در عرصه حاضر بوده‌ است.  لیبرالیسم و بنیادگرایی مذهبی شمشیر دودمی است که فرق سر جنش زنان را هدف گرفته و هر دم  با ترفندی از رخنه‌ای ظهور می‌کند.
زنان ایران
در قیام ٥٧ مردم به جان آمده از استبداد شاهی، از نابرابری و از ندیده شدن، بساط پهلوی را برچیدند، ولی خیلی زود سیاست‌مداران کهنه‌کار پشت پرده سازشی را تدارک دیدند، روحانیت مترصد قدرت‌گیری (تنها نهادی که شاه عرصه را برای تداوم طفیلی‌گریشان و برای تحمیق مردم به رسمیت می‌شناخت)، با اتحاد همه‌سویه با بورژوازی وطنی و سرمایه‌داری جهانی سوار برامواج میلیونی مردم گردیده و دیکتاتوری جدیدی به نام جمهوری اسلامی را بر مردم تحمیل کردند. آن‌چه در این بیش از سه دهه بر مردم گذشت را می‌توان به این گونه خلاصه کرد: قربانی شدن سه نسل، جنگ و ویرانی ده ساله، اعدام بهترین فرزندان خلق در دهه‌ی ٦٠، قتل‌های زنجیره‌ای، سنگسار زنان، قصاس، اعدام‌های خیابانی، قتل‌های ناموسی و اسیدپاشی، آلودگی هوا و غذا، گسترش اعتیاد، سرطان، تن‌فروشی، کارتن‌خوابی، کودکان کار و... این بود سهم مردم از قیام‌شان. اما، غارت دلارهای نفتی، زمین‌خواری، ارتشاء و اختلاس، فساد مالی و اخلاقی تمامی دانه درشت‌ها و دانه ریزهای حکومتی، سوی دیگر ساختار جامعه را تشکیل می‌دهد.
فردای انقلاب که جهالت و خرافه‌پرستی «مشاهده‌ی عکس امام در ماه» را تیتر اول اخبار خود کرده‌ بودند، زنان در اعتراض به قانون حجاب اجباری شعار «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» را سردادند.  اما در نبود هیچ‌گونه تشکل مردمی، صنفی و مستقل و در اتحاد شوم بورژوازی ترسان از رادیکالیسم جنبش مردمی، و امثال بازرگان‌ها و بنی‌صدر‌ها با روحانیت زن‌ستیز قرون وسطایی، هرآنچه از نهال‌های بهمن ٥٧ به جا مانده بود یکی پس از دیگری خشکانیده شد.
ملایان با وضع قوانین به شدت ضد انسانی و ضد زن و با تصرف تمامی نهادهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه، یکی از ضد دمکراتیک‌ترین قدرت‌های قرن ٢٠ را پایه‌ریزی کردند. قوانینی چون حجاب اجباری، سنگسار، لایحه‌ی دفاع از خانواده و تعدد زوجات (قانونی کردن حرمسرا)، «ازدواج با فرزند خوانده» و «طرح ازدیاد جمعیت»، طرح تفکیک جنسیتی در محیط آموزش و کار، سهیمه‌بندی رشته‌های دانشگاهی و کنترل کتب آموزشی در جهت حفظ نقش بردگی زنان در جامعه و خانواده و... همه و همه در خدمت اشاعه‌ی یک فرهنگ و یک باور ضد انسانی است: «زنان ملک مردانند و صرفا جهت تامین آرامش و آسایش و اسباب کام‌جویی و لذت، و ابزار فرزند آوری و عامل "حفظ کیان خانواده"اند».
اما زنان این همه توهین را برنتافتند. آنان متقلابلا درون جامعه و در متن واقعیات روزمره زندگی‌شان، درون خانواده، محل کار، محل تحصیل و در کوچه و خیابان حرف‌های جدیدی برای گفتن پیدا کردند.  در مقابل پدران و برادران و همسرانشان (و چه بسا مادرانشان که مردسالاری را باور و بازتولید می‌کردند) به مخالف‌خوانی برخاستند، فرهنگ ضد زن را به نقد نشستند، برای ادامه تحصیل و حق کار و استقلال تلاش کردند، خشونت فیزیکی، روانی و زبانی را برنتافتند و حجاب اجباری را به سخره گرفتند. آنان به درستی و آگاهانه در تظاهرات علیه مزدوران اسیدپاش، حاکمیت را نشانه گرفتند وبا سردادن شعار «بسیجی داعشی، اسید به ما می‌پاشی» سیاست‌های فرافکنانه و دغلکارانه‌ی رژیم را رسوا کردند.
اما خطری جدی همواره در کمین جنبش زنان و دیگر جنبش‌های مردمی نشسته است. چاهی عمیق برسر راه ما کنده می‌شود تا از چاله درآمده و در چاه سرنگون شویم و چه زمان طولانی باید سپری شود تا دوباره برخیزیم (تکرار قیام ٥٧). آری این بار رفرمیسم با شعار اصلاح‌طلبی و اعتدال، فریبنده عمل می‌کند.
جنبش زنان مسلما از میان رفتنی نیست ولی رفرمیست می‌خواهد جمهوری اسلامی را اصلاح‌پذیر نشان دهد، مبارزه درجهت افشای اهداف و ماهیت این جریانات در داخل و خارج از کشور، در شرایطی که تمامی بلندگوها را در اختیار دارند از وظایف عاجل ماست.  این جریانات با اوج‌گیری جنبش‌های کارگران، زنان، دانشجویان، معلمان و پرستاران و ... که در نتیجه‌ی بحران‌های جهانی سرمایه و مزید بر علت، حکومت‌ مذهبی در ایران است، با حمایت جناحی از حکومت و اعوان و انصارش در بیرون از حاکمیت، با سردادن شعار «تغییر و اصلاح و اعتدال» سعی در کند کردن روند مطالباتی مردم و کنترل این جنبش‌ها دارند. اینان از یک سو با شعارهای توخالی و وعده‌های عمل نشدنی و از سوی دیگر با ایجاد جو دشمن‌هراسی و حمله‌ی بیگانگان و جنگ داخلی و تنظیم سناریوهای انتخاباتی؛ بخشی از مردم را به دنبال خود این سو و آن سو می‌کشند و در این شرایط بساط سفره‌ی یغمای خود را پهن‌ و پهن‌ترکرده و خزانه‌ی نفت و منابع طبیعی را خالی و خالی‌تر می‌کنند. این روند در این سی‌و اندی سال بارها و بارها تکرار شد؛ عبا و عمامه‌ها بنا به صلاح دید و ناگزیر تغییر رنگ داد، سیاه به زرد، زرد به سبز ، سبز به بنفش و بنفش به...؟
عالیجنابان، رفسنجانی، موسوی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی، با لبخندی برلب و دشته‌ای در دست، ریاکاری را نمایندگی کردند نه اکثریت مردم محروم و ستم کشیده را.... سازگارها، نوری‌زاده و کشتگر و گنجی‌ها با حمایت و پشتیبانی BBC و VOA و من‌وتو، وظیفه‌شان را به خوبی اجرا می‌کنند تا مسیر این امواج خروشان به بیراهه کشانده شود و زهر آن گرفته شود.... شیرین عبادی و نوشین خراسانی‌ها، ندای قابلیت اصلاح رژیم را سر داده و از رافت اسلامی و توان دین اسلام برای احقاق برابری زن و مرد داد سخن می‌گویند. اما واقعیت موجود در متن جامعه هراس‌آلودتر از آن است که بتوان چشم را بر وسعت آن بست. آمار اعلام شده از منابع خود حکومت در خصوص اعتیاد، زنان فراری ، خودکشی، افسردگی، طلاق و کودکان کار نشان می‌دهد تا چه حد خانه از پای‌بست ویران است.
در این شرایط نابسامان، تقلیل سطح مطالبات زنان به مواردی چون دیه‌ی برابر، حق خروج زنان مجرد بالای ٤٠ سال از کشور، یا فتوای فلان مرجع تقلید برای هم‌خوانی آواز زنان و ورود به ورزش‌گاه‌ها توهین به همه‌ی زنان است (گرچه تامین همه این موارد هم حتما ضروری است.)  توهم پراکنی درجنبش زنان توسط جریانات رفرمیستی و ناجی قلمداد کردن بخشی از حاکمیت و یا تطهیر نیروهای امپریالیستی (اروپا و امریکا) در حمایت از این رژیم، نتیجه‌اش به انحراف کشانیدن این جنبش است.
سازمان‌یابی مستقلانه‌ی زنان به گرد مطالبات اساسی و ریشه‌ای و به کارگیری اشکال متنوع مبارزاتی چون: اعتصاب در محیط کار و آموزش، تجمع و اعتراض در محله و شهر، جمع ‌آوری امضا و تحصن مقابل نهادهای حکومتی و بسیاری راه‌کارهای نوین و ابتکاری دیگر می‌تواند زنان را در چالش اجتماعی‌شان، نسبت به ماهیت دشمن و همچنین پیش‌داوری‌های غلط ذهنی‌شان نسبت به خود و فرهنگ مردسالارانه، آگاه‌تر و پویاتر نماید.
ما معتقدیم:
1.      تشکل و همبستگی داخلی بر محور خواسته‌های کاملا مشخص، بحث و تبادل نظر آزادانه در این تشکلات قدم اول برای استحکام پایه‌های جنبش زنان است.
2.      حمایت متقابل زنان از دیگر حنبش‌های اجتماعی مانند جنبش کارگران، دانشجویان، معلمان و پرستاران ... توان این جنبش را در قدم‌های بعدی بیشتر خواهد کرد.
3.      حمایت و همبستگی با جنبش زنان در منطقه و جهان، انتقال تجارب و درس‌آموزی از ضعف‌ها و نقاط مثبت آنان توشه‌ی پرارزشی برای ادامه راه خواهد بود. (مبارزات زنان کوبانی و حماسه‌ای که آفریدند نشان از قدرت همبستگی زنان دارد. )
در پایان ضمن درود بر تمامی رهروان راه آزادی و برابری وگرامی داشت این روز بزرگ، به طرح بخشی از مطالبات که مسلما در برگیرنده‌ی تمامی کم و کاستی‌ها نیست می‌پردازیم:
-          آزادی تمامی زندانیان سیاسی
-          آزادی بیان و اندیشه برای همه صرف‌نظر از ملیت، مذهب، نژاد، جنس و...
-          لغو حجاب اجباری
-          حق ایجاد تشکل‌های مستقل صنفی، اجتماعی و سیاسی برای همه‌ی اقشار
-          لغو احکام قرون وسطایی و ضدانسانی اعدام ، قصاص و سنگسار
-          به رسمیت شناختن روز ٨ مارس به عنوان روز جهانی زن
-          حذف تمامی قوانین ضد زن در عرصه‌های آموزشی، کار و خانواده (حق طلاق، حضانت کودکان، شغل و تحصیلات و ...)
-          مبارزه با تن فروشی و کار کودکان و تامین شغل و امکانات مناسب زندگی برای آنان
-          حق مالکیت بر بدن  و حق انتخاب آزاد برای مادر بودن یا نبودن
-          حق آزادانه‌ی انتخاب شریک جنسی و عدم دخالت نهادهای حکومتی و مذهبی در زندگی خصوصی شهروندان
-          تغییر سیاست‌های زن‌ستیزانه‌ی صدا و سیما و دیگر رسانه‌ها و کتب آموزشی که هدفشان تحقیر زنان و حفظ و تعمیق نقش فرودستی زنان است.
-          پیوستن و تعهد به تمامی کنوانسیون‌های بین‌المللی و رفع هرگونه تبعیض و خشونت علیه زنان
-          معرفی عاملان و آمران اسیدپاشی و آزار و اذیت زنان، در دادگاهی علنی
-          حمایت همه جانبه اقتصادی و اجتماعی از زنانی که به تنهایی مسئولیت نگهداری از فرزندان خود را به عهده دارند
-          گسترش مهدکودک‌های عمومی و ایجاد مراکز آشپزی در محیط کار و محله برای سبک‌تر شدن بار سنگین کارخانگی از دوش زنان
-          دستمزد برابر با مردان و لغو تبعیض‌ها در محیط کار و به هنگام استخدام
-          و....
رزا

 اسفند ١٣٩٣

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر